اخبار

سفر با دوچرخه

سفر با دوچرخه سلامت‌ ترین نوع سفر

به بهانه دو روز همراهی با جهانگردی دوچرخه‌سوار

سفر به اشکال مختلفی انجام می‌شود و سفر با دوچرخه یکی از جذاب‌ترین و درعین‌حال سخت‌ترین انواع آن است. این نوع سفر در ایران محبوبیت چندانی نداشته و متأسفانه برخی آن را مخصوص افراد کم‌بضاعت و یا قناعت گر می‌دانند. شاید کم‌هزینه بودن سفر با دوچرخه دلیل عمده‌ی این افراد باشد اما اگر دقیق‌تر به ماهیت و چرایی این موضوع بنگریم و خود را در قالب جهانگرد دوچرخه‌سوار ببینیم، بیشتر به فواید این نوع سفر پی می‌بریم. فواید دوچرخه‌سواری محدود به سوزاندن کالری و تقویت عضلات پا نمی‌شود. پژوهشگران دریافته‌اند دوچرخه‌سواری علاوه بر تأثیرات مثبتی که بر کاهش بیماری‌های قلبی و عروقی دارد، عملکرد مغز را بهبود می‌دهد، باعث افزایش حافظه می‌شود و در کاهش استرس نقش بسزایی دارد. فارغ از همه‌ی این‌ها سفر با دوچرخه باعث می‌شود درک جامع‌تری نسبت به محیط پیرامون خود داشته باشید، همه‌ی صداها را بشنوید، همه‌ی صحنه‌ها را از نزدیک مشاهده کنید، در هرلحظه از طبیعت لذت ببرید و از همه مهم‌تر ارتباط با مردم و درک تفاوت‌های فرهنگی هر منطقه به‌سادگی میسر است. به این دلایل است که عده‌ای تمام خطرات ممکن را به جان می‌خرند تا تجربه‌ای متفاوت کسب کنند.

سفر با دوچرخه

اکنون برای آگاهی بیشتر از این نوع سفرها و چالش‌هایی که رکاب‌زنان با آن مواجه هستند با من همراه شوید تا خاطرات سفرم با یک توریست آلمانی را بیان کنم. هم‌سفر من یک مرد ۵۲ ساله‌ی آلمانی به نام tom بود. فردی بسیار صبور و منظم که کوله باری از تجربه را به همراه داشت. او بیست سال پیش با دوچرخه از المان تا افریقای جنوبی رکاب زده است. سفری که سه سال به طول انجامیده و دید او را نسبت به زندگی تغییر داده است. برای من که اولین سفرم با دوچرخه را تجربه می‌کردم همراهی با tom افتخار بزرگی بود. زمان ما محدود بود و به همین دلیل تصمیم گرفتیم از اصفهان تا چادگان رکاب بزنیم. دوچرخه‌ها را مجهز کردیم و پس از بررسی نقشه آماده‌ی سفر شدیم.tom همه‌چیز را منظم و دقیق سر جای خود قرار می‌داد و هیچ وسیله‌ی اضافی به همراه نداشتیم و این مهری بود بر تأیید منظم بودن آلمانی‌ها. قبل از طلوع آفتاب سفر خود را آغاز کردیم و برای اینکه از صدای ماشین‌ها و آلودگی آن‌ها دورباشیم، مسیر دنبال رودخانه را برای خروج از اصفهان انتخاب کردیم. مانند همه‌ی ما دیدن بستر خشک زاینده‌رود برای tom هم تأسف‌بار بود. زیبایی پل‌های تاریخی رودخانه او را شگفت‌زده کرده بود و بااینکه برای چندمین بار آن‌ها را می‌دید، بازهم از توقف کردن و عکس گرفتن دریغ نمی‌کرد. سرانجام از اصفهان خارج شدیم و مجبور بودیم تا تیران در جاده‌ی اصلی رکاب بزنیم که علاوه بر آلودگی ماشین‌ها بسیار هم خطرناک بود.tom می‌گفت در بسیاری از کشورهای اروپایی تردد دوچرخه در بزرگراه‌های بین‌شهری ممنوع است و جریمه‌ی سنگینی دارد. در فاصله‌ی اصفهان تا نجف‌آباد با چند جایگاه روبرو شدیم که به مناسبت محرم و شهادت امام حسین (ع)، چایی و شیرینی خیرات کرده و با عطر گلاب و اسفند حال و هوایی خاص ایجاد کرده بودند. استقبال گرم مردم و دیدن این صحنه‌ها برای tom غیرمعمول بود و او باور نمی‌کرد که مردم داوطلبانه و با درآمد خود این کار را انجام می‌دهند. سرانجام پس از ۶۰ کیلومتر رکاب زدن به سمت غرب که با وزش باد مخالف همراه بود و سرعت ما را به‌شدت کاهش داده بود، به تیران رسیدیم. پس از صرف ناهار مدتی استراحت کردیم تا از شدت تابش نور خورشید هم کاسته شود. سپس مسیر خود را از جاده‌ی اصلی به سمت روستای آبپونه و رودخانه زاینده‌رود تغییر دادیم تا از شر ماشین‌ها خلاص شویم، از طبیعت لذت بیشتری ببریم و همچنین ارتباط بیشتری با مردم روستاها داشته باشیم. حدود ۱۵ کیلومتر به سمت رودخانه‌ی زاینده‌رود رکاب زدیم که به روستای حسن‌آباد آبریزه رسیدیم. پسوند آبریزه به خاطر فراوانی آب و تعداد زیاد قنات‌های این روستا در گذشته بوده است که متأسفانه در حال حاضر بیشتر آن‌ها خشک‌شده است. مردم این روستا بسیار خونگرم و مهمان‌نواز بودند و از ما خواستند شب در حسن‌آباد اقامت کنیم. چون نزدیک غروب بود و ما فرصت چندانی برای ادامه دادن نداشتیم، پیشنهاد آن‌ها را قبول کردیم. درواقع این‌یک توفیق اجباری بود تا بیشتر با حسن‌آباد و مردم آن آشنا شویم. عجیب‌ترین صحنه‌ای که tom در این سفر با آن روبرو شد اینجا بود. جولان دادن پسربچه‌های هفت‌ساله با موتورسیکلت! او می‌گفت برای اینکه فردی بتواند در آلمان با این موتورسیکلت‌های بزرگ رانندگی کند حداقل باید ۲۱ سال سن داشته باشد.

صبح زود آماده ادامه‌ی حرکت شدیم و حسن‌آباد و مردم فوق‌العاده‌ی آن را با خاطراتی خوش ترک کردیم.tom به‌خوبی می‌دانست که به دلیل شیب زیاد مسیر روز سختی در پیش داریم و از همان اول صبح انرژی خود را ذخیره می‌کرد و آرام رکاب می‌زد.من که بسیار عجول بودم و می‌خواستم زودتر به چادگان برسیم از او خواستم سریع‌تر رکاب بزند که با پاسخی قانع‌کننده مواجه شدم و فهمیدم که مقصد همین‌جاست و باید با آرامش رکاب زد و در هرلحظه از مسیر لذت برد. نکته‌ی قابل‌توجه در مسیر بازهم مهمان‌نوازی مردم بود که به ما صمیمانه خوش‌آمد می‌گفتند، پذیرایی می‌کردند و آرزوی سفری خوب داشتند. مثلاً ماشینی ما را وادار به توقف کرد و با میوه از ما پذیرایی کرد! درک این روابط برای tom سخت بود. او با خوشحالی می‌گفت این همان چیزی است که ایران را متمایز می‌کند و در اروپا وجود ندارد. پس از ۲۵ کیلومتر رکاب زدن در مسیر کوهستانی سرانجام به زاینده‌رود رسیدیم و تصمیم گرفتیم مدت کوتاهی کنار آن استراحت کنیم. صحنه‌ی زشتی که در کنار تمام زیبایی‌های زاینده‌رود دیدیم و ما را به‌شدت ناراحت کرد، افرادی بودند که ماشین‌های خود را برای شستشو داخل رودخانه برده بودند و باعث آلودگی آب می‌شدند. از مارکده تا چادگان حدود ۴۲ کیلومتر مسیر سربالا و پرپیچ‌وخم داشتیم که سخت‌ترین و زیباترین قسمت مسیر بود و با شکیبایی و تلاش باید آن را به پایان می‌رساندیم. در این مسیر پلیس چندین بار ما را متوقف و اقدام به کنترل مدارک کرد. برخورد آن‌ها بسیار دوستانه بود و حتی در یک مورد، پلیس تعدادی گردوی تازه به ما داد. سرانجام پس از ۱۴۸ کیلومتر دوچرخه‌سواری به چادگان و سد زاینده‌رود رسیدیم. بااینکه قبلاً چندین بار این مسیر را با ماشین طی کرده بودم، انگار اولین دفعه بود که پا به این مسیر گذاشته‌ام.درواقع این دوچرخه بود که باعث شد بتوانم از زاویه جدیدی به اطرافم نگاه کنم. کافی است یک‌بار فاصله‌ی خانه تا محل کارتان را با دوچرخه بپیمایید تا به این حقیقت پی ببرید.

امید چپریان – کارشناس گردشگری

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا