بی نیازترین انسان ها هنرمندان هستند
هنرمندان، انسان های بی نیاز
رضا فتاحی، استاد مسلم هنر نگارگری از آندست آدمهای خوشمشرب و باسلیقهای است که بهراحتی آن خرده ذوق خفته در وجود هر انسان جویایی را بیدار میکند و او را به تکاپو وامیدارد تا در دل نقشونگارهای جادویی آثارش تفرج کند تاآنجاکه این دنیای مادی در نظر او رنگ ببازد و شیفتهوار پا به عالم معانی آمیخته با طرح و رنگ بگذارد. آری. رضا فتاحی از آن دست آدمهاست… .
رضا فتاحی متولد سال ۱۳۳۹ در اصفهان است و سابقهای ۴۵ ساله در عرصه فعالیتهای هنری دارد. استاد هنر دانشگاه اصفهان با مدرک درجه یک هنری، سوابقی مانند عضویت در هیئتداوران جشنوارههای مختلفی همچون بینال دوسالانه نگارگری ایران، دورههای مختلف جشنواره هنرهای رضوی، جشنواره هنرهای تجسمی فجر و فستیوال بینالمللی نگارگری در کشور الجزایر را داراست. همچنین ساخت مینای درب حرمهای مطهر امام حسین (ع)، امام علی (ع)، امام جواد (ع) و نیز حضرت ابوالفضل (ع) از دیگر افتخارات اوست.
لطفاً یک تاریخچه مختصر درباره هنر نگارگری بفرمایید.
تاریخ نقاشیکردن و نقشزدن به دورانی بازمیگردد که انسانها غارنشین بودند و بر دیواره غارها نقش میزدند. بعدازآن، انسانها شروع کردند به نقشزدن بر اولین صنعت دست بشر که همان سفال بوده و پسازآن هنر را بر روی فلزات، منسوجات و دیگر اشیاء پیاده کردند. ولی باید توجه داشت که تاریخ نگارگری که ما امروز با آن روبهرو هستیم از قرن ششم است.
جایگاه اصفهان در رشد و شکوفایی هنر نگارگری کجاست؟
ما میتوانیم مرکز هنر نگارگری را اصفهان بدانیم. اصفهان از دوران صفویه تا کنون هنرمندان بسیار بزرگی داشته است. ضمن اینکه این شهر از گذشته تا حال بهعنوان یک شهر توریستی و محل رفتوآمد گردشگران شناختهشده و بهحق میتوان آن را قطب هنر و قطب صنایعدستی ایران نامید.
علاوه بر اصفهان هنر نگارگری در چه شهرها و نیز کشورهایی وجود دارد؟
تهران، تبریز، مشهد و … . الان اکثر شهرهای بزرگ ایران با هنرمندان بهنام خود در این زمینه بسیار مطرح هستند. هنرمندان نگارگر فرانسه، الجزایر، هند و پاکستان و دیگر کشورها هم هریک به سبک هنری خاص خود در این زمینه فعالیت دارند.
شیوه انتقال و آموزش هنر نگارگری امروزه به چه صورت هست؟
در گذشته شیوه آموزش نگارگری بیشتر بهصورت استاد- شاگردی بوده و البته هنوز هم رواج دارد؛ ولی الان این هنر در دانشگاهها هم تدریس میشود و هنرجویان آموزش میبینند؛ اما آموزش در دانشگاهها کافی نیست و همین دانشآموختگان هم باید بیایند و سالیان سال در نزد استادان کارکشته این هنر شاگردی کنند تا به نتیجهای که باید برسند. البته باید اشاره کنم که استقبال جوانان از این هنر بسیار عالی و زیاد است و حتی این علاقه نسبت به گذشته و قبل از انقلاب بسیار بیشتر شده است.
شما دلیل افزایش این استقبال را چه میدانید؟
دلیل آن شوق و اشتیاق شرکت در جشنوارههایی است که در گذشته وجود نداشتهاند و فستیوالها، گالریها و نمایشگاههایی که برگزار میشود و دلیل دیگر آن شبکههای مجازی و آشنایی با این هنر در کشورهای دیگر است که ترغیب میشوند این هنر را یاد بگیرند. ولی باید توجه داشت برای رشد این هنر فقط برگزاری جشنواره ها کافی نیست. این فستیوالها تا آنجا کارساز هستند که جوانان میآیند و با این هنر آشنا و به آن علاقهمند و ترغیب میشوند که در این زمینه شروع به آموختن و کار کنند و سرانجام وارد رقابت میشوند؛ ولی برای ماندگاری این هنر مسئولان باید هوشیارتر باشند که هزینهای که میکنند کجا و برای چه کسی است؛ خیلی وقتها آنان به جای یک هنرمند واقعی کسانی را که در زمینه تولیدات صنایعدستی درجه سه و چهار و پنج فعال هستند به جشنوارههای خارجی میفرستند؛ اینان هنرمند نیستند، هنر بندند! زیرا صنایعدستی با کیفیت بسیار پایین را بهعنوان هنر اصیل ایران به جهانیان عرضه میکند و شأن هنر و هنرمند ایرانی را پایین میآورد و اقبال عمومی را تضعیف میکنند.
شما هنر نگارگری را که یک هنر سنتی است از حیث خلاقیت چگونه ارزیابی میکنید؟
اصلاً هنر یعنی خلاقیت. اگر خلاقیت وجود نداشته باشد، هنر هم نیست. رشته نگارگری شاخههای مختلفی دارد که یکی از آنها گل و مرغ است، یکی تذهیب، یکی تشعیر و… که امروزه من در شاخه گلومرغ صاحبسبک هستم.
وضعیت معیشتی هنرمندان نگارگر به چه صورت است؟ آیا از این حیث حمایت میشوند؟ و آیا از بازار مطلوبی برخوردار هستند یا خیر؟
ما در اینجا با دو بحث مواجه هستیم: یکی بحث صنایعدستی و یکی بحث هنر. درباره بحث هنر، ما در ابتدای ورود به هنر با مقوله «مبانی هنر» مواجه هستیم و پسازآن وارد «اقتصاد هنر» میشویم که همان مبحث صنایعدستی است و پسازآن «خلاقیت» است که وارد حوزه آثار هنری میشویم.
خیلی از افراد در بخش اقتصاد هنر که همان تولید صنایعدستی است باقی میمانند و فراتر نمیروند و از این راه امرارمعاش میکنند. اینان مشتریهای خاص خود را دارند. مردم توانایی خرید صنایعدستی را ندارند. بحث صنایعدستی نیاز به توریست دارد. در این چندساله توریستهای بسیاری به ایران آمدهاند ولی بیشتر این توریستها در سنین بالا و بازنشستهاند که نه قدرت خرید آنچنانی دارند و نه به درد صنایعدستی و آثار هنری ایران میخورند؛ زیرا حقیقت این است که این افراد یک عمر پول بیمهشان را پرداخت کردهاند و حالا دولتهایشان آنان را با تورهای ارزان یا حتی رایگان به کشورهای ارزانقیمت میفرستد و ایران هم از این نظر جایگاه مناسبی دارد. در ثانی ازلحاظ صادرات و تجاریسازی هم زیاد روی این مبحث کار نشده و متأسفانه اقتصاد صنایعدستی ما بیمار است.
در بحث هنری هم کسانی که در این حیطه کار میکنند مشکلات خاص خود را دارند؛ ولی بازهم خوب است چون درعینحال مشتریان خاص خود را دارند که اکثراً مجموعهدارها هستند؛ ولی همین خرید آثار هنری با قیمت بالا هم تابع اوضاع اقتصادی است و کموزیاد میشود.
کسی که به دنبال هنر میرود از دنیای مادیات به دور است و اگر شما پیش هنرمندی بروید و به او بگویید اثری میخواهید با فلان ابعاد و با فلان قیمت، اثری که تحویل میدهد دیگر اثر هنری نیست، اثر سفارشی است. یک هنرمند وقتی اثری را خلق میکند دور از دنیای مادیات است. به هیچچیزی فکر نمیکند. اصلاً باید بگویم بینیازترین انسانهای جامعه ما هنرمندان هستند؛ زیرا اگر بنا بود به دنبال پول بروند حداقلش این بود که تاجر هنر میشدند نه هنرمند.
آیا تا کنون اثری را به ثبت رسانیدهاید؟
من به دنبال چنین کاری نبوده و نیستم. هنرمند وقت این کار را ندارد که بخواهد از پشت میز کارش بلند شود. او حتی برای فروش آثار خودش هم وقت نمیگذارد. نه بلد است و نه وقت این کار را دارد؛ زیرا او آدم این کار نیست و این وظیفه شخص دیگری است. من در حال حاضر تابلوی گلومرغی را نگارگری کردهام که در نوع خود ازلحاظ ابعاد، تکنیک و تحولی که بهوجود آوردهام بینظیر و سبک خاص خود من است تا جایی که میتواند ثبت یونسکو شود، در موزه تهران به نمایش گذاشته شده و رئیس میراث فرهنگی هم از آن بازدید کرده است؛ ولی همین اثر الان در خانه من دارد خاک میخورد.
من هیچوقت نمیگویم بیایند این اثر که متعلق به جامعه هنری است را بخرند. من میگویم موزهای بسازند و اینگونه آثار را حتی شده بهصورت در آن امانت نگهداری کنند تا مورد بازدید علاقهمندان و محققان و افراد جویای هنر قرار بگیرد. من در شهر سنپترزبورگ فهمیدم که این شهر بهتنهایی ۲۲۰ موزه دارد که دوتا از موزههایش به نامهای ارمیتاژ و روس خیلی معروف هستند و این درد من هنرمند است که در شهر خودم با این قدمت، فرهنگ و عظمت موزهای وجود ندارد تا آثارم را در آن به نمایش بگذارم ولی میدانم که این اثر یک روز حال چه در زمان حیات من و چه پسازآن جایگاه خود را پیدا خواهد کرد
سارا حسین پور