آیین، آداب و رسوم محلی

نوروز

نوروز نمادی بنیادین از فرهنگ دیرسال ایرانیان

نوروز نمادی بنیادین از فرهنگ دیرسال ایرانیان باستان می باشد .اساطیر هر سرزمین، بی‌شک آئینه‌های تمام‌نمایی هستند از آن سوی هزاره‌ها، آنجا که تاریخ و حتی باستان‌شناسی در می ماند، اساطیر رخ می نمایند و گذشته را در قالب‌های دیگرگون شده‌ای روایت میکنند.گستره این روایت زندگی انسان‌هایی است که ناشناخته‌اند ولی اندیشمندی و اندیشه‌وری آنها در یقین است.

باورهای آئینی و اساطیر هر سرزمین در تار و پود تاریخ آن سرزمین گره خورده است. این دو، سوای از یکدیگر نیستند و اساطیر نمایانگر آنند که گذشتگان چگونه می‌اندیشیده‌اند، پلیدی‌ها و نیکی‌ها را چگونه ارزیابی می‌کرده‌اند و در مجموع چگونه فرهنگی داشته‌اند.

بدون شک یکی از گنجینه‌های ارزنده اساطیری ما ایرانیان “شاهنامه” است. حکیم خردمند ابوالقاسم فردوسی توسی، یادگار جاویدان خویش را با رنج وافر سی ساله سرود و خداپنامک و کتب پهلوی میانه دیگر، پایه‌های این نگارش جاوید در شمار می‌آیند.

حکیم توس در شاهنامه آورده است که:

سر سال نو هر فروردین بر آسوده از رنج روی زمین
چنین جشن فرخ از آن روزگار بماناد از آن خسروان یادگار

این گفتار شاهنامه خود گویای آن است که آریاها از روزگاران دور این رسم را به معنای “روزنو” یعنی روزی که بدان سال نو آغاز می‌شد، دانسته‌اند و آن نخستین روز از ماه فروردین است.

آفرینش جهان و پیش‌نمونه‌های گیتی در باور ایرانیان باستان

در باورهای ایرانیان باستان، اورمزد پس از بیهوشی اهریمن، آفرینش گیتی را می‌آغازد. او از زمان بیکران، زمان کرانه‌مند را می‌آفریند تا در هنگام مناسب، آفرینش را به حرکت درآورد و سپس آفرینش پدیده‌‌های گیتی را در می‌افکند.

او در یک سال و شش نوبت، پیش‌نمونه‌های شش پدیده اصلی آفرینش را می‌آفریند که عبارتند از آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان.براساس این باورها در چهل و پنجمین روز بعد از نوروز، آسمان و ستارگان آفریده شدند. در یکصد و پنجمین روز از نوروز، آب آفریده شد.

در یکصد و هشتادمین روز پس از نوروز، زمین آفریده شد. در دویست و دهمین روز از گذشت نوروز، رستنی‌ها آفریده شدند.در دویست و نودمین روز سال، جانداران به وجود آمدند و سرانجام در سیصد و شصت و پنجمین روز از گذشت نوروز، انسان آفریده شد.

سالگرد این آفرینش‌ها شش جشن است که به جشن‌های گاهانبار یا گهنبار معروف است و با فاصله‌های نابرابر در یک سال قرار دارند.

الف- مدیوزرم گاه (Medyozarm) به معنای میان بهار و به یادبود آفرینش آسمان در اردیبهشت ماه.

ب- مدیوشم گاه (Medyosham) به مغنای میان تابستان و به یاد آفرینش آب در تیرماه.

پ- پدیشه گاه (Pedishah) به معنای گردآوری غله و به یادبود آفرینش زمین در شهریورماه.

ت- ایاسریم گاه (Ayasrim) به معنای بازگشت به خانه و به یادبود آفرینش گیاه در مهرماه.

ث- مدیاریم گاه (Medyarim) به معنای میان سال و به یادبود آفرینش چهارپایان در دی ماه.

ج- همسپهمدیم گاه (Hamaspahmedim) به معنای همه سپاه و به یادبود آفرینش انسان در روزهای آخر سال.

پیدایش و وجود جشن‌های گوناگون در پیشینه تمدن هر ملتی گویای آن است که آن تمدن و مردم انسانی‌هایی شاد و شاه‌زی بوده‌اند و در امور اجتماعی و فرهنگی بیشتر می‌اندیشیده‌اند.

در ایران باستان پیش از نوروز جشن‌های دیگری هم برپا می‌شده که ارزشمندترین آنها جشن سده و جشن سوری بوده است. گاهانبار سوری از نمونه‌های پیش نوروزی و شباهنگام با افروختن آتش آن را برپا می‌داشتند.

آتش در ادیان برهمنی، بودایی و زرتشتی و نیز ادیان سامی مانند یهودی و عیسوی و اسلام جایگاه ویژه‌ای دارد، در آئین یهود، خداوند به هیأت آتش بر موسی جلوه می‌افکند و در آئین اسلام واژه آتش برابر نهاده «نار» است و از نعمت‌های بزرگ خداوند به شمار می‌آید.

گاهانبارهای ایران باستان که یکی در پس دیگری به پیشباز نوروز می‌روند همانند گاهانبارهای دیگر نمونه‌های کاملی از فرهنگ ملی ایرانیان هستند و با نور و روشنایی همواره آمیزشی ویژه داشته است.

جشن سوری پس از یورش اعراب به ایران «چهارشنبه‌سوری» نام گرفت و در یکی از پنج روز آخر سال با آتش‌افروزی برپا می‌شد.

فلسفه بزرگداشت و سپاسداشت آتش زدودن پلیدی‌ها و پلشتی‌ها بود، زیرا که باشندگان ایران باستان آن را عامل پاکی می‌پنداشتند.

ایرانیان باستان به فرزندان خود سه چیز را نیک می‌آموختند، «سوارکاری»، «تیراندازی و شکار» و «راستگویی» (دروغ نگفتن) آنان شنبه و آدینه نداشتند و ماه به هفته تقسیم نمی‌شد و هر ماه نزد آنان سی روز و هر روز نام خاص داشت که به نام فرشتگان خوانده می‌شد مانند اردیبهشت روز و خرداد روز و غیره.

نوروز از گاهانبارهای ارزشمند ایرانیان است که پشتوانه و شناسنامه‌ای اساطیری دارد. این رخداد بزرگ در دوره‌ای از سال روی می‌دهد که چهره گیتی برنا می‌شود و آسمان و زمین زایشی دوباره می‌یابند. این نوزایی با شرایط آب و هوای این سرزمین سرشته شده و هوای میانگین و برابری روز و شب از دیگر شرایط این زایش دوباره به شمار می‌رود و سنگینی ابر زمستان با ورزش باد بهار از میان می‌رود و چنانکه خیام آورده:

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست برخیز و به جام باده کن عزم درست
کین سبزه که امروز تماشاگه تست فردا همه از خاک تو بر خواهد رست

نوروز برای ایرانی به واقع تنها نشانه شادابی روح و جسم و طبیعت نیست بلکه با نگاهی به پشتوانه چند هزار ساله‌اش تاریخی را در یادها زنده می‌داریم که در آن قیام بابک، فریدون و کاوه رقم می‌خورد. نوروز فرهنگ و تاریخی است که به ایرانی آموخت چگونه با نیرنگ‌ها و دروغ‌ها و پلشتی‌ها به ستیز برخیزد. چگونه در برابر بیگانگان بایستد و چگونه یورش‌های فرهنگی و سیاسی و غیره را پاسخگو باشد.

نوروز آرزوی رستاخیزی دیگر است در دل هر ایرانی، روزی که ایرانی با تکیه بر پاکی نفس تاریکی‌ها و زبونی‌ها را از چهره وطن بزداید و رخسار دیگرگون شده‌ای را ارائه کند، آن روز، نوروز ایران است.

تاریخ ایران با فرازهایی که در پس پشت نهاده ویژگی‌هایی دارد که در کمتر سرزمینی می‌توان یافت. یورش‌های بزرگ، از اعراب گرفته تا مغولان و تیمورها ماهیتش را از میان نبرده بلکه آن را آبدیده کرده است.

درون‌مایه‌های فرهنگی غنی و پربار ملتی چنین، بدان اندازه بوده که با تدبیر و اندیشه ایرانی و توسط همان مهاجمان به دیگر مناطق جهان گسترش یافته و جهانگیر شده است.

در فرهنگ و آئین ایران کهن چنان آمده است که در فرجام اهریمن زشت خود (خودتیره) از میان می‌رود و دروغ، بیداد و ستم و نابکاری در سایه خود نیک و نوراهوایی نابود می‌شود.

«جشن» این واژه دیرسال که در «فرس» هخامنشی «YAD» نامیده شده معنای ستایش می‌دهد. ستایش و پرستش مذهبی با آمیزه‌ای از سرور و شادمانی و نوروز که نژاده ویکر است، نمونه به تمام معنی از یک جشن ملی – دینی بوده است.

همانگونه که می‌دانیم هخامنشی‌ها سه پایتخت داشتند و «تخت جمشید» که در دامنه کوه «رحمت» ساخته شده در موسم بهار جایگاه و بارگاه رسمی مراسم نوروز بوده و به این سبب آن را پایتخت آئینی – ملی نام داده‌اند.

درباره پدید آمدن نوروز، تاریخ‌نویسان بسیار نوشته‌اند. تعداد بی‌شماری از این تاریخ‌نویسان، آن را به جمشید جم، چهارمین پادشاه از دودمان پیشدادی نسبت داده‌اند.

درباره فرَوَهر در آئین کهن ایرانیان

«فرَوَهر» در فرس هخامنشی «فرورتی» در اوستان «فرَوَشی» Fravasi و در پهلوی « فرَوَهر» Fravahr نامیده شده است.

فروهر پیش از خلقت آدمی وجود داشته و از نیروهای مقدس انسان است که در جوار ارواح مقدسان به سر می‌برده و کارش نگهبانی انسان از ابتدای تشکیل نطفه تا دم مرگ است.

پس از مرگ نیز به جایگاه نخستین خویش بازمی‌گردد و برای همیشه در عالم روحانی جاوید می‌ماند. در طول حیات انسان، او می‌کوشد که آدمی با خطا، لغزش، گفتار و کردار زشت و به ویژه دروغگویی خود را نیالاید.

چنین ویژگی آئینی در گاهانبار بزرگ نوروز که پس از سپری شدن یک سال تمام فرا می‌رسد، با آتش‌افروزی و دست‌افشانی و پایکوبی تکرار می‌شده و تفریحات سالم و روانی شاداب دست مایه این جشن بزرگ بوده است. جشنی که آدمی را برای یک سال کار و تلاش دوباره آماده می‌نموده است.

هفت‌سین نوروزی

به روزگار ساسانی، که تاریخ روشن‌تر و شفاف‌تری نسبت به دودمان‌های پیشین آن مانند هخامنشی‌ها و پارت‌ها در دست است برگزاری مراسم نوروز آئینی ویژه داشته است.
این مراسم با گستردن سفره هفت‌سین آغاز می‌شد و در این خوان گسترده که اندکی بلندتر از سطح زمین گشوده می‌شد، افزون بر، اسباب نیایش مانند کتاب مقدس، بَرسُم و آتشدان، میوه‌ها و خوراکی‌های فصلی نیز قرار داده می‌شد.

چیدن این ابزار و خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها نیز ترتیب ویژه‌ای داشته و در ظروفی که از چین وارد می‌شد و شکستنی بود قرار می‌گرفت و بعدها نوع از فلز ساخته شده آن در ایران «سینی» نام گرفت.

این هفت‌سینی که به تعداد فرشتگان مقرب آئین زرتشت (امشاسپندان) است عبارتند از: اردی بهشت، خرداد، امرداد، شهریور، بهمن، سپندارمز و خود اهورامزدا در سفره قرار می‌گرفتند و خوان پر از خوراکی، «هفت‌سینی» خوانده می‌شدند.

«سین‌های هفت‌گانه» که هر یک به نام یکی از امشاسپندان بود حاوی چیزی بود از جمله سبزه که از کاشین یکی از حبوبات به دست می‌آمد و نماد رویش و بالش بهتر دانه‌ها در سال جدید بود و کشاورزان آن را در امور ورزیگری به فال نیک می‌گرفتند، از دیگر سوی، رنگ سبز نزد ایرانیان باستان، رنگ مقدس دینی و ملی شمرده می‌شده است.
بر این خوان نوروزی، افزون بر آنچه گفتیم یعنی کتاب مقدس، برسم، سبزه، آتشدانی که در آن چوب‌های خوشبو می‌سوخت، اشیا و خوراکی‌های دیگری نیز گذاشته می‌شد که عبارتند از: آئینه، سمنو، سنجد، اسپند، نارنج، سکه‌های زرین، سیب، تخم‌مرغ، نان مقدس، پنیر، گل بیدمشک، شیر و کوزه آب.
آب درون کوزه را بایستی دوشیزه‌ای شوی ندیده از زیر آسیاب آورده باشد، چون نوروز هنگام زایش و باروری زمین و ابرهای آسمان و انسان‌هاست.

کوزه آب نمادی است از آناهیتا، ایزدبانوی آب‌ها و چشمه‌های جوشان، جایگاه آناهیتا، این دوشیزه نیالوده و پاک، در آب دریاها و جویبارهاست و هنگامی که آب سفره نوروزی از زیر آسیاب‌ها برداشته شود برکت گندم و جو آرد نشده را نیز خواهد داشت و موجب گشایش خانواده در سال نو خواهد شد. به گردن کوزه یاد شده، گردن‌بندی از سنگ‌های گرانبها با تارهای زرین و سیمین می‌آویختند و در واقع این گردن آویز را به گردن آناهیتا، ایزدبانوی زایش و آب می‌انداختند تا خشنودی وی را فراخم آورند.

آتش‌افروزی و آب‌پاشی

شب سال نو در همه خانه آتش مقدس افروخته می‌شد. این رسم هنوز هم در بسیاری از روستاها و شهرها برپاست.
در پی آن مردم به هم آب می‌پاشیدند که نمادی از پاکی و آبسالی، سال نو است. مردم به بازدید هم می‌رفتند و شکر به یکدیگر هدیه می‌دادند.
زندانیان آزاد می‌شدند و بخشش و داد، سراسر ایران را فرا می‌گرفت و شیرین‌کامی و سپیدبختی یکدیگر را آرمان می‌داشتند.

رهایی انسان از پلیدی‌ها و نابکاری‌ها و رویکرد به نیکی‌ها، فلسفه خاص نوروز بود که امروز نیز پس از گذشت هزاره‌ها هنوز فصل مشترک ملی بسیاری از کشورهای جهان از هندوستان گرفته تا پاکستان و افغانستان و کشورهای ورارود و جمهوری‌های تازه استقلال یافته شوروی سابق و ایران و غیره است. نوروز را گرامی می‌داریم و در سال نو پیروزی و بهروزی ایرانیان را آرمان داریم.

منبع : سیری در ایران

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا