موزه موسیقی اصفهان
موزه موسیقی اصفهان،جایی که چهره هایی با لبخند های بزرگ انتظار شما را می کشند
در محله ارمنی ها اگر قدم بزنی حس هنر تورا فرا میگیرد،حسی که گویا ارامنه ۴۰۰ سال پیش با کوله بارهای خود به اینجا آورده اند.بیشتر که بگردی می بینی فضا به شدت ایرانی- ارمنیست.یک نماد بارزآمیختگی هنر دو سرزمین، گنبدهای ایرانی کلیسای وانک است که در کنار گنبد ارمنی ناقوس جا خوش کرده است و بیانگر این همنشینی ناخواسته اهالی محل با ایرانیان است.
سالهای سال هنر ایرانی در این محله خودش را از طریق معماری به ما نشان می داد اما این روزها جای دنجی می شناسم که آوازه هنر کهن این سرزمین را در همین محله به گوش می رساند. از خیابان توحید که وارد خیابان شهید قندی یا همان مهرداد سابق می شوی کافیست کمی جلو بروی و سمت راست خود را نگاه کنی. یک تابلوی ساده که روی آن نوشته موزه موسیقی اصفهان.
از در که وارد می شوی یک حیاط کوچک با یک حوض آبی و باغچه های قشنگ به تو هشدار می دهد که به فضایی هنری، پر از حس آرامش های زمان کودکی وارد شده ای. باید دغدغه ها را کنار بگذاری و خودت را رها کنی تا انرژی های خوب وجودت را پر کنند.
به فضای اصلی موزه که وارد می شوی چهره هایی با لبخندهای بزرگ به استقبال تو می آیند. از کارکنان صمیمی اینجا گرفته تا مدیران و مالکان. این جا یک موزه خصوصی است و چیزی که آن ها را گرد هم جمع کرده نه روابط کسل کننده اداریست نه شوق چک حقوق آخر ماه. پای صحبت هایشان که بنشینی می بینی مهربانی، دوستی و عشق به گنجینه هنر ایرانی پدید آورنده اصلی این موزه و اساس روابط انسانی حاکم در آن است.
به همت دو هنرمند بزرگ نصف جهان، آقای شکرانی و آقای جیحونی که اسمش(مهرداد) با خیابان مجاور همخوانی جالبی دارد! سازهایی از سراسر ایران زمین گرد آوری شده که در دو سالن سازهای ملی و سازهای محلی به نمایش درآمده است.پشت هر کدام از آن ها تاریخ و تمدنی کهن نهفته است که دختران هنرمند این موزه،آتوسا وآنا برایت داستان هر کدام را با حوصله تعریف می کنند. روایتگری که به پایان برسد لبریز از حس غرور می شوی، یک بار دیگر یادت می آید که سرزمینت، خشت و آجر های امروز و دیروز نیست، یادت می آید که هزاران سال قبل نیاکانت با هنر به این خاک تیره رنگ و رو داده اند،درست هم رنگ گلهایی که در گلدان های کوچک حیاط موزه دیدی. و تو با همین هنر در خونت به دنیا آمده ای.
حالا وقت آن است که درحوض موسیقی(به تعبیر سهراب)، خودت را غرق کنی. میزبانانت تورا به اتاقی هدایت می کنند تا با نوای موسیقی خودت را سیراب کنی. اینجا همه هنرمندند و سازشان را برایت آن قدر خوب می زنند که دلت می خواهد همیشه بنوازند و فراموش کنی پشت آن حیاط کوچک هیاهوی یک شهر انتظارت را می کشد.
دقایقی برایت می نوازند و به تو آرامشی هدیه می دهند تا تجربه هنری امروزت را کامل کنی و از این موزه با یک کوله بار آرامش و احساس خوب، به زندگی شلوغی که پشت درهای موزه هست برگردی.
نوروز همیشه با خود خاطراتی می آورد که به ندرت فراموش می شود، نوروز،روز نو، سال نو، خاطره ی نو… می توانی موزه را به فهرست زیبایی های نصف جهان اضافه کنی تا سال نو اگر گذارت به نصف جهان افتاد برای خود خاطره ای نو بسازی.
نویسنده:رهپو فرزانه
عکس:فرزانه قریشی