مردم اصفهان سفید رو و مردانه اند
مردم اصفهان سفید رو و مردانه اند
سفرنامه اصفهان نوشته شیخ عیسی لواسانی به شماره ۱۶۳۴ در مرکز احیاء میراث اسلامی نگهداری میشود. از این سفرنامه جز نسخۀ یادشده، در جایی نشانی دیده نشده است.
این سفرنامه، از سال ۱۳۰۲ و زمانی است که وی در سن ۲۵ سالگی به اصفهان مسافرت کرده است. او مردم اصفهان را مردمی سفیدرو توصیف م یکند و بزر گترین آفت اصفهان را وبا م یداند. او معتقد است خاک اصفهان بهترین خاک برای زراعت است و مرده را در خود زنده نگه م یدارد. شیخ عیسی، فرزند ملا شکرالله سینکی لواسانی به سال ۱۲۷۷ قمری در تهران متولد شد. در تبعیت از پدر که کسوت روحانیت داشت او هم روحانی شد. نویسنده دلیل سفر به اصفهان را بیماری م ینویسد و دلیل آن را ای نگونه شرح م یدهد: «غبار مصائب و الم در سویدای دلم چنان زنگار بسته بود که ب ههیچ تدبیر صفا نم ییافت و تأثرات روحانی چندان اسباب ازدیاد امراض جسمانی و تفرق حواس و پریشانی شده بود که ابداً معالجات اثری نم یداشت و بهبودی نم یبخشید و آن به آن امراض ظاهره و کدورات باطنه در تزاید بود؛ تا آ نکه به تجویز بعضی اطبا و صلا حدید جمعی احبا و استنباط خود حقیر خوبی و نفع حرکت معلوم، بلکه انحصار علاج در آن مفهوم گردید و در ترک آن خوف تلف یا جنون مظنون شد. دیدم تکلیف دیگر در اقامت نیست و به جهت امتیاز دارالسلطنه اصفهان از سایر بلاد ایران و عذوبت آب و اعتدال هوای آن سامان و مساعدت استخاره بر یقین آن به آن صفحه مایل شدم.
دو سه ساعت ا ز روز گذشته وارد شهر شدیم. عجب جایی است. ب هواقع جهان را اگر اصفهانی نبود، جها ن آفرین را جهانی نبود. تمام اطراف شهر آب و باغ و اشجار و سبزه است. صاحب زین تالمجالس گوید: ازا قلیم چهارما ست؛ا ما به جهت طول و عرض حکما آن راا زا قلیم سوم شمرد هاند. طولشا ز جزایر خالدات قوم و عرضش از خط استوا لب که در اصل چهارده بوده است. کران و کوشک و جوباره و دشت و بعضی را طهمورث و برخی را جمشید بنا کرده بودند و چون کیقباد کیانی بر تخت سلطنت نشست آنجا را دارالملک ساخت تا کثرت و ازدحام تمام در آن دیار روی نموده در ظاهر قر یها عمارات م یساختند تا آن چهار، ده بهم پیوسته یک شهر شد. رک نالدوله حسن بن بویه آن را حصار کرد. دور بارویش بیست و یک هزار گام است. طالع عمارتش برج قوس، هوایش معتدل است و در تابستان و زمستان گرما و سرما به مرتبه نیست که کسی راا ز کار باز دارد و زلزله و صاعقه و بارندگی که به موجب خرابی باشد کمتر اتفاقا فتد؛ا ما بهرچندگاه وبا در آن دیار پیدا شود و خلق بسیار تلف گردند. چنانچه درا ین زمانا ربع وا لف هجری طاعونی ظاهر شد که اکثر اهل اصفهان جلای وطن کردند و خلق بسیار رخت سفر آخرت بربستند و چون آن بلیه درگذشت بار دیگر به مساکن خویش رجوع نمودند. خاکش بدن میت راا ز تفرقه نگاه دارد و هرچه بدو سپارندا ز غله و غیره نیکو محافظت کند و تا چند سال تباه نگرداند. زند هرود بر جانب قبله بر ظاهر شهر م یگذرد و از او نهرها در میان شهر جاریست و زایند هرود نیز گویند؛ اما زند هرود ب هجهت آن گویند که آبش کمتر تلف شود و مجموع به زراعت رود و زایند هرود ب هجهت آن خوانند که چون در موضعی آب رود را به تمام بازبندند از اصل ذهاب رود باز چندان حاصل شود که رودی بزرگ گردد و در عجای بالمخلوقات آورد هاند که فاضل آب زند هرود در موضع کاوخانی ب هزمین فروم یرود و بعد از مسافت شصت فرسنگ در ولایت کرمان پیدا م یشود و به دریای فارس م یریزد و م یگویند که در قدیم نی پاره نشان کرده در کاوخانی فرورفت و در کرمان سر بیرون کرد.
حمدا للهمستوفی گوید که این روایت ضعیف است ب هجهتا ینکه زمین کرمانا ز زمین کاوخانی ضعی فتر است والله اعلم بصحته و در بعضی مواضع چون دو گز زمین حفر کنند به چاه رسد و آب چاهش در طعم و گوارندگی به آب زند هرود نزدیک است و اکثر میوها و اقسام حبوبات آنجا نیکو آید و ریع نیکو دهد؛ا لا ا نار که نیکو نیاید و تسعیر غلات وسط باشد؛ اما میوه به غایت ارزان است و از میو هها انگور کشمشی و خربزه کزوی و هندوانه و امرود بلخی که آن را اهل اصفهان امیری خوانند و زردآلوی سرمر ب هغایت لطیف بود و مرغزارها و شکارگا هها فراوان دارد وا ز همه نوع شکار درا و است. حمدالله مستوفی گوید که سلطان محمد ملکشاه سلجوقی مدرسه عالی در محله کلبار بنا کرده و مدفن سلطان هم آنجا بوده است. سنگی به وزن بیست هزار من کهب تا عظم هندوانب ود و در وقت فتح هندب ه دست سلطانا فتاده بود و کفار آن را برابر مرواریدا ز آن حضرت م یخریدند و پادشاه به واسطه تعصب ملت نفروخته به اصفهان آورده و در آستانه آن مدرسه گذاشته بود آن مدرسه را خراب کرده بود و از مصالح آن مدرسه دیگر ساخت و در سر مزار هارون ولایت که به زعما صفهانیان از اولاد امام موسی کاظم است عمارتی عالی طرح انداختهب هاتمام رسانید و آنب ت را دون یمه ساخته:ن یمی تراشید هاند و درا ینا یام بر در مدرسه میرزا شاه حسین گذاشته آب در وی ریزند تا صادر و وارد بیاشامند وا هل اصفهان سفیدچهره و مردان هاند و درا یام سابق همیشه مردم آنجاب ا یکدیگر محاربه و منازعه م ینمودند و خلقی کثیرا ز جانبین به قتل آمد هاند و بدین سبب گفت هاند: اصفهان شهرکیا ست پر نعمت آنچه در وی طلب کنی شاید همه چیزش نکوستا لا آنک ا صفهانی درا و نم یباید! و اهل آنجا در قدی مالایام شافعی مذهب بود هاند و اکنون شیعه اثن یعشری هستند و اهل شهر و ولایت یک مذهب دارند و چنان مذکور است که هزارپاره دیه و مزرعه دارد و از کلام حمدالله مستوفی چنان معلوم م یشود که حق دیوانی آنجا در عهد مغول سی وپنج تومان بوده و ولایتش پنج ناحیه است: ناحیه جی هفتادوپنج دیه است. ناحیه ماربین پنجا هوهشت پاره دیها ست. ناحیه کوارج سی وشش پاره دیها ست و ناحیه قهاب چهل قریه است. ناحیه برخار سی ودو پاره دیه است. ناحیه النجان بیست پاره، ناحیه بر اوان هشتادپاره دیها ست. ناحیه روی دشت شص توهشت و فاغان قصبه آنا ست )زین تالمجالس: ۳۶۷ ۳۶۸ (. و در کتاب جها ننما گوید: بنای این شهر مینو نمود در کنار زند هرود و در جنوب شرق عراق واقع است. طول مدارج شرقی آن چهل و نه درجه و سی دقیقه و عرض مدارج شمال یاش سی و دو درجه و بیست و چهار دقیقه و سی و چهار ثانیها ست. طول نهارش چهارده ساعت و هشت دقیقه. حکمایا یرانشا قلیم سوم دانند. در عهد پیشین پایتخت سلاطین و شهری معظم و رنگین بوده و در این حرز زمانا ز آن آب و تاب مستبعد و خراب است مایه رفعت و پایها و را بیشا و ندارد و سایه بر جا نیست و در زمان سلطنت شاه عباس صفوی خلق و تعداد نفوس آنجا مساوی هفتصد هزار بیشتر. پس از آن عظمتش کم کم متلاشی و جمعیتش متناقض گشت و حال دویست هزار نفر کمتر دارد.ا لانا ندک روی به عمارت و آبادی نهاد و تجارت و داد و ستدش نیک وا غلب مردمش هنرمند و پیشه ور وا صحاب صفت و هنرمند درن سج کرباس پنبه و قماشا بریشمی و مخمل و ماهوت و ساختن تفنگ و طپانچه و غیره، ترتیب شیش ههای الوان که به ارسی و پنجره که معمول ایران است به کار برند و در عمل چیت سازی مهارتی دارند. عمارات عالیه و قصور متعالی هاش و زینت شهرشا زا بنیه منیع هاش ظاهر و باهرا ست؛ منها عمارتا رم نمون چهل ستون که آسمانش پایه کریاس وا ز بناهای شاه عباس صفوی است و دیگر عمارت آیینه خانه و تالار طویل و عمارت نقاشی شده و دیوانخانه و عمارت سعادت آباد که مسکن و موقف سفرا وا یلچیان دول خارجها ست آنها عمارت نوا ست که سپهریا ست قمر پرتو و در سی و سه قبل بنا شدها ست در جمیعا ین عمارات مسطوح با غهای وسیع که منبت گل و ریحانند واقعا ست. ا ز معابد و مساجد معتبره و مدارس مشهوره مسجد شاه که بناییا ست تا ذرها لمدار ]؟ [ من مآثر سلطان نامدار فتحعلیشاه قاجار و مسجد شاه عباس کها ز جمیع مساجدا قلیم آسیان یکوتر و پاکی ز هترش شمر د هاند و مدرسه مشهور به مدرسها تابکی که در وسعت و رفعتا متیاز تمام داردا ز آثار میدان شاهی که طرف قبلها و مسجد شاه عباسا ست و دویست ذرع در صد ذرع وسعتا وستا ز مساجد یکصد و شصت وا ز کاروانسرا هشتاد و به عرض هشتصد نوشته وا ز حمام دویست و شصت به شمار آمده و بازار شاه عباس که دو میل طول دارد و خیابان که سیصد و بیست قدم طول و دویست و ده قدم عرضا وا ستا راضی بلوکات حول و حوشا صفهان محل زراعت و دهاقت و در مزرعیت بهترین مزارع و اراضی ایران است. مسود اوراق گوید در این زمان در تمام محوطه ایران بعدا ز دارالخلاقه طهران صانهاا لله عنا لحدثان شهر بهتر و رنگی نترا ز دارالسطنها صفهان نیست.