معرفی آثار تاریخی
سواری با « رولرکاستر» در اصفهان
ایران همواره به عنوان مهد تمدن و یکی از زیباترین و بهترین کشور های منطقه خودنمایی کرده است. حتی تا قبل از لغو تحریم ها هم و با وجود تبلیغات بدی که علیه ایران صورت می گرفت، گردشگران زیادی به کشور ما سفر می کردند. تقریبا تمام شهرهای ایران در فصل های مختلف میزبان گردشگران خارجی هستند. یکی از گردشگران هلندی که به تازگی به اصفهان سفر کرده ، تجربیات خود را در این شهر زیبا با دیگران درشبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته است. در شماره نخست کوله،قسمتی از سفرنامه او به اصفهان را می خوانید
اصفهان این شهر معروف با سابقه تاریخی بسیار طولانی، مقصد اول توریستی ایران است و من می خواستم بدانم که چرا این گونه است.
از همان لحظه ای که شما به اصفهان وارد می شوید می توانید ببینید که چرا این شهر از دیگر شهرهای ایران مشهورتر است. زمانی که با بلوار های درخت کاری شده و طولانی مواجه می شوید که مانند دیگر شهرهای بزرگ پرهرج و مرج و آشفته نیست، آن دلیل تمایز را به خوبی احساس می کنید .
با این حال من در نیمه روز اول زیاد تحت تاثیر قرار نگرفتم. هزینه ورودی شش دلار برای هر بنایی که به نوعی تاریخی بود مرا دودل می کرد .
بعد از استراحتی کوتاه و نوشیدن مقداری آب میوه در هتل به یک کوچه طولانی قدم گذاشتم و بعد از رسیدن به انتهای کوچه تنها در ۲ ثانیه فهمیدم که چرا اصفهان جزو شهرهای بزرگ جهان شده است. من قطعا سفرم را از قسمت های خسته کننده شهر آغاز کرده بودم! چرا که این منظره ای که مقابل من بود بسیار باشکوه بود.
قدم زدن در میدان نقش جهان عظیم، بسیار فوق العاده است و جای تعجب نیست که دومین میدان بزرگ جهان، بعد از میدان « تیان آنمن» در پکن است.
تمام زوایای آن، که توسط طاق و رواق های متقارن بسیاری احاطه شده، دو ورودی مسجدکه کاشی و معرق کاری شده و ورودی باشکوه بازار قیصریه با نقاشی های باستانی آن، اینجا را چشم گیرترین میدانی کرده است که من تا کنون دیده ام.
ایستادم و قبل از این که به مرکز میدان بروم مدتی به مقابل خیره شدم، آنجا واقعا خیره کننده بود . نگاه به اطراف باعث می شد من اصفهان را بیشتر و بیشتر تحسین کنم. این میدان آنقدر زیبا بود که می توانستم ساعت ها آنجا بنشینم و گذر زندگی را تماشا کنم.
بازار اصفهان بزرگ است و گم شدن در آنجا غیرطبیعی نیست. محیط بسیار آرام است و زمانی که شما در اطراف می چرخید و همه جا را نگاه می کنید، فروشندگان با شما برخورد بدی ندارند و چای خود را جرعه جرعه می نوشند. این بسیار خوب است که می توانید همه چیز را در بخش های مختلف ببینید. پیدا کردن یک پارچه معمولی ایرانیمی تواند در یک طرف بازار سخت باشد ،درحالی که در طرف دیگر آن را به راحتی پیدا می کنید. بازار باید در هر زمانی شلوغ باشد، درحالی که تعداد مردم محلی بیش تر از گردشگران است . این موضوع باعث می شد این تجربه برای من ، بیشتر معتبر شود . شاید برای ایرانیان این میدان مانند یک مرکز خرید باشد، اما برای گردشگران، آن جا یک گام به عقب در زمان و راه رفتن در آن دوران است.
بدیهی است که از مساجد شگفت انگیز نیز نمی توان گذشت.اما برای من اصفهان فقط آن میدان و بازارش بود. اقامت ما در این شهر باشکوه مانند سواری با رولر کاستر (راه آهن تفریحی کوچک و پرپیچ و خم با شیب های بسیار تند، مخصوص شهرهای بازی) با فراز و نشیب بود. البته نشیب ها هیچ ربطی به اصفهان نداشتند. یعنی شامل بعضی مسائل شخصی می شد .متاسفانه من آن جا خیلی مریض شدم و مجبور بودم ۳ روز در تخت بمانم. در آن زمان به دکتری دریکی از بیمارستان های اصفهان مراجعه کردم. پس از این که او مسائل استاندارد مانند : گوش، گلو، درجه حرارت و فشار خون را بررسی کرد با کمی زحمت به انگلیسی گفت: اهل کجا هستی؟
من که حال خوبی نداشتم به خشکی پاسخ دادم : هلند. من فقط می خواستم از او چیزهایی درباره وضعیتم بپرسم، اما او با یک لبخند به من نگاه کرد و گفت: کشور گل ها ! در حالی که من احساس خیلی بدی داشتم این مرد باعث شد یک لبخند کوچک روی صورت من بیاید ! پزشکان ومردم در بیمارستان « عیسی بن مریم» بسیار حرفه ای عمل کردند و به من کمک کردند تا خیلی زود به سفرم ادامه دهم.
اصفهانی ها بسیار مهمان نواز هستند.من شب اول را در اصفهان با جشن شب یلدا همراه با یک خانواده اصفهانی به پایان رساندم.
در یکی از گشت زنی هایم و همان طور که در راه بازگشت به هتلم بودم به صورت تصادفی یک مرد جوان را در خیابان دیدم که بسیار خوب آلمانی صحبت می کرد . او مرا به خانه پدربزرگ و مادربزرگش دعوت کرد تا در جشن یلدا همراه او و خانواده اش باشم. من اصرار کردم که او، اول با مادربزرگش تماس بگیرد ، ببیند آیا او آمادگی دارد یا نه. چند دقیقه بعد، از من مانند عضوی از خانواده استقبال شد . این یک تجربه دوست داشتنی و گرم برای من در اصفهان بود.
اصفهان این شهر معروف با سابقه تاریخی بسیار طولانی، مقصد اول توریستی ایران است و من می خواستم بدانم که چرا این گونه است.
از همان لحظه ای که شما به اصفهان وارد می شوید می توانید ببینید که چرا این شهر از دیگر شهرهای ایران مشهورتر است. زمانی که با بلوار های درخت کاری شده و طولانی مواجه می شوید که مانند دیگر شهرهای بزرگ پرهرج و مرج و آشفته نیست، آن دلیل تمایز را به خوبی احساس می کنید .
با این حال من در نیمه روز اول زیاد تحت تاثیر قرار نگرفتم. هزینه ورودی شش دلار برای هر بنایی که به نوعی تاریخی بود مرا دودل می کرد .
بعد از استراحتی کوتاه و نوشیدن مقداری آب میوه در هتل به یک کوچه طولانی قدم گذاشتم و بعد از رسیدن به انتهای کوچه تنها در ۲ ثانیه فهمیدم که چرا اصفهان جزو شهرهای بزرگ جهان شده است. من قطعا سفرم را از قسمت های خسته کننده شهر آغاز کرده بودم! چرا که این منظره ای که مقابل من بود بسیار باشکوه بود.
قدم زدن در میدان نقش جهان عظیم، بسیار فوق العاده است و جای تعجب نیست که دومین میدان بزرگ جهان، بعد از میدان « تیان آنمن» در پکن است.
تمام زوایای آن، که توسط طاق و رواق های متقارن بسیاری احاطه شده، دو ورودی مسجدکه کاشی و معرق کاری شده و ورودی باشکوه بازار قیصریه با نقاشی های باستانی آن، اینجا را چشم گیرترین میدانی کرده است که من تا کنون دیده ام.
ایستادم و قبل از این که به مرکز میدان بروم مدتی به مقابل خیره شدم، آنجا واقعا خیره کننده بود . نگاه به اطراف باعث می شد من اصفهان را بیشتر و بیشتر تحسین کنم. این میدان آنقدر زیبا بود که می توانستم ساعت ها آنجا بنشینم و گذر زندگی را تماشا کنم.
بازار اصفهان بزرگ است و گم شدن در آنجا غیرطبیعی نیست. محیط بسیار آرام است و زمانی که شما در اطراف می چرخید و همه جا را نگاه می کنید، فروشندگان با شما برخورد بدی ندارند و چای خود را جرعه جرعه می نوشند. این بسیار خوب است که می توانید همه چیز را در بخش های مختلف ببینید. پیدا کردن یک پارچه معمولی ایرانیمی تواند در یک طرف بازار سخت باشد ،درحالی که در طرف دیگر آن را به راحتی پیدا می کنید. بازار باید در هر زمانی شلوغ باشد، درحالی که تعداد مردم محلی بیش تر از گردشگران است . این موضوع باعث می شد این تجربه برای من ، بیشتر معتبر شود . شاید برای ایرانیان این میدان مانند یک مرکز خرید باشد، اما برای گردشگران، آن جا یک گام به عقب در زمان و راه رفتن در آن دوران است.
بدیهی است که از مساجد شگفت انگیز نیز نمی توان گذشت.اما برای من اصفهان فقط آن میدان و بازارش بود. اقامت ما در این شهر باشکوه مانند سواری با رولر کاستر (راه آهن تفریحی کوچک و پرپیچ و خم با شیب های بسیار تند، مخصوص شهرهای بازی) با فراز و نشیب بود. البته نشیب ها هیچ ربطی به اصفهان نداشتند. یعنی شامل بعضی مسائل شخصی می شد .متاسفانه من آن جا خیلی مریض شدم و مجبور بودم ۳ روز در تخت بمانم. در آن زمان به دکتری دریکی از بیمارستان های اصفهان مراجعه کردم. پس از این که او مسائل استاندارد مانند : گوش، گلو، درجه حرارت و فشار خون را بررسی کرد با کمی زحمت به انگلیسی گفت: اهل کجا هستی؟
من که حال خوبی نداشتم به خشکی پاسخ دادم : هلند. من فقط می خواستم از او چیزهایی درباره وضعیتم بپرسم، اما او با یک لبخند به من نگاه کرد و گفت: کشور گل ها ! در حالی که من احساس خیلی بدی داشتم این مرد باعث شد یک لبخند کوچک روی صورت من بیاید ! پزشکان ومردم در بیمارستان « عیسی بن مریم» بسیار حرفه ای عمل کردند و به من کمک کردند تا خیلی زود به سفرم ادامه دهم.
اصفهانی ها بسیار مهمان نواز هستند.من شب اول را در اصفهان با جشن شب یلدا همراه با یک خانواده اصفهانی به پایان رساندم.
در یکی از گشت زنی هایم و همان طور که در راه بازگشت به هتلم بودم به صورت تصادفی یک مرد جوان را در خیابان دیدم که بسیار خوب آلمانی صحبت می کرد . او مرا به خانه پدربزرگ و مادربزرگش دعوت کرد تا در جشن یلدا همراه او و خانواده اش باشم. من اصرار کردم که او، اول با مادربزرگش تماس بگیرد ، ببیند آیا او آمادگی دارد یا نه. چند دقیقه بعد، از من مانند عضوی از خانواده استقبال شد . این یک تجربه دوست داشتنی و گرم برای من در اصفهان بود.