آیین نوروز زرتشتیان
آیین نوروز در باور زرتشتیان
نگهبانی و گرامیداشت طبیعت و زیست بومهای بشری و هازمانای آرام، آزاد و شاد در گذر هزاران سال همواره برای ایرانیان خویشکاریای بزرگ و مقدس دانسته میشده است، بسیاری از باورها ،آیینها و جشنهای ایرانی از پدیدههای طبیعت برخاسته و از آن الهام گرفته است .بزرگترین جشن ایرانیان از کهن تا به امروز، جشن زایش دوباره طبیعت یعنی نوروز بوده است که بنا به باورشان گردش سال خورشیدی از نو شروع شده و دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار دگرگونی میکند .
اقوامها و ملتهای گوناگونی از جمله در آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و…
و همچنین در زنگبار واقع در آفریقای شرقی که در قدیم سکونتگاه ایرانیان مهاجر بوده نوروز را با رسمهایی گوناگون ولی با هدفی مشترک جشن میگیرند.
زرتشتیان از جمله اقوام ایرانی هستند که در تمام دوران تاریخ با وجود فشارها و شرایط سخت حاکم در زمانهای گوناگون این جشن را پاسداشت نموده و امروزه با شکوه میگیرند .
از ماه اسفند طبق عادت دیرینه شروع به خانه تکانی میکنند و بنابه این باور که ۱۰ روزبه عید مانده فروهر نیاکانشان به خانههایشان سرکشی کرده و اگر تمیز باشد از آنها خشنود گشته و در طول زندگی آنها را کمک کار هستند ولی اگر تمیز نباشد از آنها دلخور میشوند و روی برگردان، پس تا قبل از پنجه بزرگ که ۲۰اسفند است خانه تکانیها را تمام کرده وسایل کهنه را دور میریزند،زمینها را شخم میزنند وتدارک گهنبار ودر کنار آن هفت سین را میبینند ،هفت سینی که در درون آن نمادهایی از امشاسپندان وجوددارد:
ماهی و تخم مرغ که نماینده بهمن امشاسپند هستند ،فرشتهای که نگهبان حیوانات سودمند در جهان مادی است.
البته تخم مرغ نشان از گردی جهان و زایش و باروری نیز هست و این نماد به ما یادآوری میکند همیشه نیک اندیش باشیم.
نماد بعدی شمع یا آن آتشدانی است که میگذاریم بر سر سفره به نشان از اردیبهشت امشاسپند تا صفت راست گویی و راست کرداری را در خود تقویت کنیم.
امشاسپند بعدی شهریور است که نگهبان فلزات در جهان مادی است و یادآور قدرت و توانایی کارهای خوب و شایسته است و به نشان آن سکه یا کاسه فلزی میگذارند.
چهارمین امشاسپند سپنتهآرمیتی است که نگهبان زمینهای سودمند است و یادآور فروتنی و بردباری در زندگی چون مادر زمین است و نماد آن سفره سفید و تمیزی است که می”سترانیم.
آب تمیزی که بر سر سفره میگذاریم نمادی از خرداد امشاسپند است که پاسدار تمام آبهای جهان است و رسایی و تکامل را جستجو میکند.
و آخرین نماد سبزه و گل است به نشان از امرداد امشاسپند که نگهبان گیاهان در این جهان مادی است و جاودانگی و بی مرگی را گوشزد میکند .
حال در کنار نشانها هفت شین یا هفت سین را میچینند در بعضی از خانوادهها مرسوم است که در کنار اینها هفتچین (هفت نوع میوه چیدنی مثل :انجیر، خرما، بادام،… )را برای برکت این نوع محصول در زندگی و همچنین هفت نوع غلات و حبوبات (مثل : برنج ،عدس ،نخود،…) را بر سر سفره میگذارند و از اهورامزدا خواستار برکت و ازدیاد این محصولات در سال جدید میشوند و در روز سیزدهبدر،آشی میپزند و این حبوبات را داخل آن میریزند.
قبل از نوروز چند جشن کوچک دیگری است که نوروز را نوید میدهد ،گهنبارِ چَهره همسپت میدیارم گاه که آخرین چهره گهنبار است یکی از این جشنهاست ، در باور زرتشتی در این چَهره خداوند انسان راکه آخرین مخلوق است میآفریند و آفرینش او تمام میشود و سال نو آغاز میگردد.
این چَهره پنج روز است که به پنجه کوچک یا پنجی معروف است ،این گهنبار از ۲۵ اسفند شروع میشود. هر خانوادهای که گهنبار دارد مهمانی میدهد، خیر و خیرات میکند و بقیه خانوادهها هم حتما در این پنج روز آتشی تنور میکنند و نان میبندند هیزمهای قدیمی را میسوزانند و آرد موجود در خانه را نان میپزندو کماچ شیرین که ویژه زرتشتیان است درست میکنند و این نان و کماچ رادرسر سفره نوروزی میگذارند تا برکت آرد و نان در خانه شان زیاد شود در این پنج روز هر زرتشتی خویشکاری خود میدانست به خانواده ای که توان مالی کمتری داشتند کمک کند از آرد گرفته تا خشکبارو لباس و… همین سنت قشنگی، که امروزه دوباره در سطح ملی آن جریان پیدا کرده است .
یکی دیگر از سنتهای زرتشتی تا قبل از رسیدن تحویل سال شب وه است این جشن که شب قبل از سال نو میباشد آخرین روز پنجی محسوب میشود، مردم محله در آتشکده آن منطقه جم میشوند و اوستا میخوانند و رسم بوده تا سپیده بیدار میماندند و مستقیم از آنجا برای آتش بوم کردن به منزل خود میرفتند ولی امروزه این سنت زیبا فراموش شده ولی در یکی از محله های یزد به همت دهموبد آنجا آقای کیخسرو دوباره این رسم پایه گذاری شده و شب وه مردم به آتشکده میروند ، اوستا و شاهنامه میخوانند، سخنرانی میکنند و هم وعده میشوند برای آتش بوم کردن و پس از سه ،چهارساعتی به خانه خود میروند.
آتش بوم کردن، نیز یکی از سنتهای بسیار دلچسبی است که انسان در آن حالت روحانی و معنویش غرق میشود، زرتشتیان بر طبق آن باوری که ده روز قبل از سال نو (پنجه بزرگ) فروهرهای درگذشتگانشان به جهان مادی میآیند در این شب با برافروزی آتش و اوستا خوانی و بوی خوش آنها را بدرقه میکنند این رسم نیز در اکثر جاهها فراموش شده ولی در بعضی محلهها انجام میشود به این شکل که از روز قبل دستهای از هیزم را در بالای پشت بام آماده میکنند و سر ساعتی که مشخص شده (قبل از طلوع خورشید) بالای پشت بام میروند و از آتشکده آهنگ اوستا پخش میشود و همگی شروع به روشن کردن آتش میکنند (بدون مواد آتشزا) وتا پایان آن اوستا دسته جمعی خوانده میشود و بوی خوش بر روی آتش میریزند و بدین گونه فروهرها را بدرقه میکنند، پس از آن کمیاز آتش را درون آپرگونی (مجمر آتش) میریزند و شخصی از خانواده آن را به آتشکده میبرد و در جایگاه ویژه میریزد ودر واقع همه آتشهای خانگی را به آتشکده میبرند تا همازور شوند .
از دیگر جشنهای قبل از نوروز “چهارشنبه سوری “است که هنوز محلههاییست که بصورت قدیمی این رسم را بجا میآورند.
سوری به معنای سرخی، رنگ گل و شراب و سور به معنی عیش و سرور و شادمانی است و آتش را به آن جهت روشن میکردند و از آن میپریدند که باورمند بودند تمام بدیها و سیاهیها (امروزه بصورت انرژی منفی مطرح میشود) در آتش افکنده و سوزانده میشود و از آن پاکی و گرما (انرژی مثبت) میگرفتند .
خرمنهای هیزم را به هفت کوپه (به نیت هفت امشاسپند) تقسیم میکنند و آنها را روشن میکنند، دور آتش گرد هم میآیند و سرود و شعر میخوانند و دف میزنند، پس از این مراسم که مردم به خانه هایشان میروند دخترهای دم بخت هم وعده میشدند و لباسهایی که برای خودشان نبود میپوشیدند، یک روسری روی صورتشان میکشیدند که چهره آنها مشخص نباشد و میرفتند قاشق زنی، با یک ملاقه به کلوم در میزدند و صاحبخانه برایشان آجیل، شیرینی، قند، نبات یا چیز دیگری برایشان میآورد، این آجیل و شیرینی که شادباش همه خانهها بود را مقداری همان شب میخوردند و مقداری را برای سفره نوروزی نگه میداشتند (این جشن قاشق زنی امروزه در غرب نیز بصورت هالوین اجرامیشود)
آجیل مشگل گشا که ازهفت میوه خشک تهیه شده در شب چهارشنبه سوری بایسته بود و همه خانواده برای تندرستی و شادی از این آجیل میخوردند.
از دیگر سنتهای زیبای چهارشنبه سوری که امروزه از خاطره ها رفته کوزه شکستن است (شاید بدلیل اینکه دیگر کوزه ای وجود ندارد)، بدین شکل بوده که کوزه قدیمیرا بالای بوم میبردند و آن را به زمین پرتاب میکردند زیرا میگفتند فروهرها از این آب مینوشند ،پس کوزه نو را جایگزین میکردند ودر آن آب تازه میریختند و با آن آب که به معنای روشنایی است خانه را آب پاشی میکردند، البته این امر به واقع شوندش این است که طی یک سال خلل و فرج کوزه توسط املاح آب گرفته میشد و دیگر کارایی لازم را نداشت واز این ترفند برای دل کندن از آن کوزه قدیمیاستفاده میشده است.
و اما نوروز زرتشتیان تمامیایران صبح اول سال نورا برای دید و بازدید عمومی به آتشکده محله یا شاه ورهرام ایزد میروند در آنجا همه اوستا میخوانند و بهم شادباش میگویند بعد ازآن رسم است که به پرسه میروند
-پرسه سال نو رسمیکه هر خانواده ای که در آن سال عزیزی رااز دست داده اول سال نو سفره ای میاندازد و عکس آن عزیز راهمراه با گل و نبات و قهوه بر سر آن سفره میگذارد و همۀ فامیلها و آشناها در آن روز برای جاسبزی این شخص به منزل او میروند–بعد به آرامگاه بر سر مزار مادر، پدر،….میروند و برایشان گل و سبزه میگذارند وبا درود به روان همه فروهرها بهترین جایگاه را برایشان آرزو میکنند .
پس از این مراسم نوبت به دیدو بازدید میرسد که مانند سایر اقوام ایرانی اول از بزرگتر فامیل، پدرو مادر شروع میشود و همۀ دوستان و آشنایان برای شادباش سال نو و آرزوی تندرستی و شادی و آرامش در طول سال به منزل یکدیگر میروند تنها تفاوتی که با بقیه ایرانیها در دید و بازدید دارند این است که زمانیکه به منزل یکدیگر میروند اولین چیزی که برای تعارف میآورند آیینه و گلاب است به این منظور که در این خانه بهترین چیز برای تقدیم به شما روی زیبای خودتان است با عطر گلاب وبعد با شیرینی وآجیل و چیزهای دیگر پذیرایی میکنند .
روز ششم فروردین یا “هاوزرو” که برابر با روزخرداد از ماه فروردین است زایش اشوزرتشت و به پیامبری رسیدن او میباشد که از قدیم تا به امروز فرخنده شمرده میشود و جشن میگیرند در این روز آش میپزند و خیرات میکنند .
پس از نیمروز تمامی مردم درآتشکده باشنده میشوند و مراسم شاباش برگزار میشود به این شکل که مردم گرداگرد مینشینند و بزرگ ده در وسط ، هرکس هر مبلغی را که میخواهد به او میدهد و مردم برای آن شخص وخانواده اش شاباش میفرستند و این پول جمع آوری شده را برای خرج یک سال هیزم و عود و ساختمان آتشکده به انجمن آن محل میسپردند، پس از آن به سالنهای اجتماعات میروند و برای زادروز پیامبرشان شادی و سرور میکنند .
در پایان نوروز سیزده بدر است که برخلاف باور کنونی که نحسی آن را بدرمیکنند، جشن سیزده فروردین روز بسیار فرخنده و همایون است ،تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده روز نحس است بلکه همگی آن را بسیار فرخنده میدانستند مثلا”در رویهی ۲۲۶ آثارالباقیه جدولی برای سعد و نحس بودن وجود دارد که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمه سعد به معنی نیک و فرخنده است آمده و به هیچ وجه نحسی و کراهت ندارد واین نحسی باور اعراب است که روز سیزده تمامی ماهها را نحس میدانند .
چون ماه فروردین هنگام جشن و شادی و موقع فرود آمدن فروهران است و تیر روز برای اولین بار از این ماه میشود، ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است روز سیزدهم نوروز را که فرخنده است به باغ و صحرا میرفتند و شادی میکردند و در حقیقت به این ترتیب دورهی نوروز را به پایان میرسانیدند .
پس از آن روز نوزده فروردین یا جشن فروردگان (فرودُگ )را داریم ،برابری روز و ماه فروردین است و جشن فروهرها، که زرتشتیان در آرامگاه گردهم میآیند و موبدان اوستای دسته جمعی میخوانند، لُرکهای تهیه شده از هفت نوع میوه خشک و میزد که میوههای تر و خوراکیهای ویژه که برای این مراسم تهیه میشود را سر سفره میگذارند و پس از تمام شدن اوستا بین مردم تقسیم میشود وخدابیامرزی میدهند .
در هر حال تمامیاین مراسم به هر دلیل که باشد هدف دور هم بودن مردم بوده چیزی که امروزه در هازمان شهری و صنعتی تشنه آن هستند با امید به اینکه بتوانیم این سنتهای قشنگ که انسان را از افسردگی ،خشونت ،بی رحمیو… بیرون میآورد دوباره رواج دهیم و جو معنوی و شادزیستن رادوباره زنده کنیم.
منبع : سیری در ایران